دیروز آمد و رفت و یک پست هم در مورد مهمترین روز سال برای اپل نداشتیم.
وضع فعلی سیاسی و اقتصادی ایران علت اصلی آن است ولی اگر این هم نبود، باز هدست ۳۵۰۰ دلاری، چندان جای حرفی برای نود و نه درصد مردم نمیگذارد.
اپل هیچوقت ارزان نبوده. همانطور که مثلا بنز و بیامو ارزان نیستند، اما همیشه چیز معقولی برای قیمتهای پایینتر داشته. اما این اجناس اخیر، کلا در حیطهٔ قدرت خرید افراد معمولی نیستند.
مثلا موقعی که آیمک ۲۷ اینچی را اپل عرضه کرد، با آنکه ارزان نبود، اما با توجه به مانیتور فوقالعادهای که همراهش بود، قیمتش توجیه میشد. خود من یکی خریدم و بسیار هم از خریدش راضی بودم. این را مقایسه کنید با وضع فعلی که مخصوصا آنرا از رده خارج کردهاند و حالا برای کسانی مثل من که آیمک ۲۴ اینچی برایشان کافی نیست، تنها راه مثلا خرید مکاستودیو است با مانیتور فوقالعاده گران جدید اپل که قیمتش اقلا دو برابر آن آیمک ۲۷ اینچی تمام خواهد شد.
این هدست ویژنپرو خیلی هم قشنگ، اما میرود پیش همان مانیتور ۶۰۰۰ دلاری اپل برای من. نمیدانم که مدیران اپل چه فکر میکنند. اما هر چه این هست برای عامهٔ مردم نیست.
مهمترین چیزی که فعلا در آینده همه چیز را تغییر خواهد داد، همین هوش مصنوعی است که بنظر اپل کلا در این زمینه از قافله عقب افتاده و صدایش را هم در این کنفرانس در نیاوردند. هوش مصنوعی قابلیت آنرا دارد که کلا استفاده از کامپیوتر و برنامهها را به شکلی که امروز هست، از ریشه عوض کند. حالا راهی که اپل دارد بطرفشمیرود این هدست و ویرچوال ریالیتی است. اپل با این کار کاسه کوزهٔ زاکربرگ را بهم ریخته، اما از آنطرف دارد بازی مهمتر را به مایکروسافت و گوگل واگذار میکند.
فکر میکنم از حیث فناوری به کار رفته و ابعاد نوآوری، ویژنپرو یه محصول ۱۰۰ درصد انقلابیه که ظرفیت کاربردی فوقالعاده بالایی داره، و به جز اولین آیفون، هیچ محصول دیگهی اپل تو این ۱۶ سال همچین ویژگیای نداشته. از بحث آموزش و شبیهسازیها در محیط نسبتا واقعی گرفته، تا تواناییای که میتونه در اختیار افرادی که سطوح مختلفی از معلولیت روحی و جسمی رو دارن قرار بده. تصور کنین کسی به خاطر مشکلات جسمی و حرکتی (یا حتی صرفا مشکلات و محدودیت مالی) توانایی سفر رو نداشته و حالا به اشاره انگشتی میتونه بدیعترین مناظر رو از نزدیک ببینه (و این صرفا یکی از کاربردهای مختلف این وسیله است).
اما، فناوری و نوآوری انقلابی، به تنهایی کافی نیست که میزان اثرگذاری یه محصول هم انقلابی باشه. ایلیا درست میگه، این برچسب قیمت ۳۵۰۰ دلاری عملا ویژنپرو رو از دسترس خیل عظیمی از مردم و کاربرها خارج میکنه. در حالی که اولین آیفون معادل ۸۵ ساعت کار یه کارگر آمریکایی با حداقل حقوق بود، ویژن پرو معادل حداقل ۴۸۲ ساعت کار با حداقل حقوقه و تقریبا ۶ برابر غیر قابل دسترستر از اولین آیفون. فکر میکنم به مرور زمان و با بلوغ سختافزاری و نرمافزاری، در نهایت قیمتش پایین بیاد اما خیلی بعیده که به رنج قیمتی در دسترس و کمتر از ۱۰۰۰ دلار برسه (آه، ای اپل عزیز).
تا اینجا یکی دو تا ریویویی که در موردش خوندم مثبت بوده اما به شخصه فکر میکنم این طرح فعلی و باتریای که با سیم آویزوونه و در جیب قرار میگیره، و اون شکل و شمایل خیلی عمر زیادی نداشته باشه و زود جاش رو به طرحی بده که بیشتر نماینده ظرافت و هوشمندی و سادگی طرحهای اپله. تا اون زمان احتمالا نرمافزار و نرمافزار به بلوغ کافی رسیدن و قیمت هم احتمالا (یا حداقل امیدوارم) به سطحی برسه که کاربرهای خیلی بیشتری بتونن ازش استفاده کنن و شاهد تاثیرات عجیبش تو زندگی اطرافمون باشیم.
و چارهای نیست. تا اون روز باید بیقراری کنم و انتظار بکشم!
با سلام به همگی.
من دقیقا میخواستم بعد از کنفرانس راجبش صحبت کنم ولی این گنگی قابلیت های ویژن پرو، قیمتش و البته مک استودیو ام 2 (با توجه به اینکه من آخر ژانویه استودیو خریدم) من را از رمق انداخت.
به هر حال این محصول حتی اگر مشکلاتش هم حل شود، با این قیمت به جایی نخواهد رسید و البته همانطور که ایلیا توضیح داد، اپل بدجوری دارد از بازی های جدید مثل AI عقب می ماند و خودش را مشغول کارهایی کرده که به نظر من اگر استیو بود، اینطور نمی شد!
Mac Studio
iPhone 12 Pro Max
Apple Watch
iPad Air
Apple TV
AirTag
Think Different
استیو جابز در یکی از آخرین همایشهای اپل، جملهای گفت که برای همیشه در جایی از وجود من حک شد و مضمونش این بود:
«ما آگاهیم که تکنولوژی (و لذا محصولات و خدمات تکنولوژیک اپل) قادر نیست رنج و درد واقعی مردم را از بین ببرد، اما میتواند در حکم ابزاری برای آسودهتر کردن بخشهایی از زندگی باشد.»
این عینک غواصی هم، که اگر معترضان در ایران بر صورت داشتند شاید چشمشان از آسیب گلولههای ساچمهای محفوظ میماند، شاید یک دستاورد نهچندان نو و ناگزیر باشد که دستکم برای من، مثل ساعت اپل، (فعلا) جذابیتی ندارد.
من در حال حاضر، کارهای دیجیتالم را بیش از همه روی آیفون و سپس مک انجام میدهم. تجربه استفاده از این دو البته لذتبخش است و واقعا دستگاههای مفید و سودمندی هستند؛ و تکنولوژی واقعا امکاناتی در اختیار ما گذاشته که دیگر نمیتوان زندگی بدون آنها را تصور کرد. اما حداقل با «نپوشیدن» ابزارهای تکنولوژیک، که البته هنوز «نیاز» به آنها نداشتهام و نخواستهام با ایجاد نیازِ کاذب به سراغشان بروم، شاید این تصور خام را دارم که بردهٔ تماموقت تکنولوژی نیستم و هر وقت خواستم، میتوانم گوشی را کناری بگذارم و درِ لپتاپ را ببندم. (و یک علتِ استفاده بیشتر از گوشی، قابلیت حمل بالاتر آن و راحتی استفاده در موقعیتهای مختلف در مقایسه با لپتاپ است؛ حالا هر چه استفاده راحتتر، احتمال اعتیاد/وابستگی هم بیشتر).
*
در کل، با یادکرد دوباره صحبت جابز، به نظر میرسد در سراسر جهان، انسانیت به اندازه تکنولوژی پیشرفت نکرده است. اغلب ما، همان آدمهای هزارههای پیش هستیم که فکر میکنیم با داشتن ابزارهای تکنولوژیک، متمدنتر شدهایم.
فکر میکنم در عین استقبال از تکنولوژی و تلاش برای فراگیرتر شدن آن، باید بیش از پیش (آن هم در زمانه فراگیرتر شدن هوش مصنوعی) به این پرسش بیندیشیم که:
?What it means to be a human
انسان بودن یعنی چه؟
استیو جابز «نگاه» فیلسوفانهای به تکنولوژی داشت که در همهچیزِ اپل مشهود بود. فقدان این نگاه، در اپلِ پس از او محسوس است و شاید همین است که همایشهای اپل را فاقد جذابیت کرده و آنها را به شوی معرفی چند محصول، فرو کاسته است…
میشود از جنبهای دیگر، اینگونه گفت که استیو جابز، به عنوان یک «انسان»، غیرقابل جایگزین بود. اما تیم کوک را شاید بشود با یک برساختهٔ فوق پیشرفتهٔ هوش مصنوعی جایگزین کرد.
«نگاه»، لامصب، همهچیز است. حتی در فیزیک کوانتومی هم اثر مشاهدهگر (نگاه) را داریم… هوش مصنوعی حتی شاید بتواند سمفونیای شبیه موتسارت بسازد. اما «نگاه» موتسارت به زندگی، جهان و خودِ موسیقی را هرگز نمیتواند شبیهسازی کند… و همین نگاه است که اثر شاید ناکامل او را از سمفونی بینقص هوش مصنوعی متمایز میکند. همانطور که خوشنویسی رایانهای هرگز نمیتواند جای نوشتههایی را بگیرد که خطاطی، با گذاشتن قلم نی در مرکب نگاشته و جا به جا، اثرات انسانی او (حتی حال روحی او) در آن مشهود است.
…و همین «نگاه» است که مغز را به عنوان یک ماشین، در اختیار دارد. این نگاه، از مغز و در مغز شکل نمیگیرد…
امید که در هجوم بیامان و جذاب تکنولوژی، که گاه در اختیار داشتن آن یک مزیت است که به دلایل مختلف در دسترس هر کسی نیست، این نگاه انسانی را به طور کامل پشت عینکهای پیشرفتهٔ مجهز به واقعیت افزوده، به روی حقیقتِ واقعیت نبندیم که اگر ببندیم، شاید ماجرایی شبیه رمان «کوری» (ژوزه ساراماگو) به واقعیت تبدیل شود…
من نمیدانم چرا میگویید اپل ویژن گران است؟ هولولنز که مثل دیگر محصولات مایکروسافت گرافیک ضایعی دارد همین قیمتهاست. حتی هولولنز ۴ را به نزدیک ۵۰۰۰ دلار آمریکا میفروشد. به نظرم این چیزی که مایکروسافت معرفی کرده و همین اپل ویژن، محصولات جدیای نیستند. سازندگانشان بیشتر دنبال ترقه در کردن هستند تا شاید بتوانند دیگری را از میدان به در ببرند. من شخصاً از قیمت بالای این محصولات هیچ ناراحت نیستم چون فقط ساخته شدهاند که قدمهای اول را بردارند و چند تا بچهی ژنِ خوب و چند تا عشق تکنولوژی و چند نفر که دَدیشون توی وال استریت کار میکنه بخرنش. امتحاناشونو که کردن، نسل بعدی، یا شاید بعدیِ بعدی، محصولات واقعی و باکاربرد درست به بازار خواهند اومد. اینی که اپل ساخته است به مراتب از آنی که مایکروسافت ساخته کاربرد واقعی دارد اما قیمتش همان حدودهاست و شخصاً تصور نمیکنم هیچکسی که واقعاً بخواهد با ابزارش «کار» کند برود سراغ چنین چیزی. البته این ویژگی اپل ویژن که با حرکت چشم دستور میگیرد واقعاً برای معلولان چیز بسیار خوبی است، ولی مگر چند درصد از این کاربران هستند؟ گو این که مگر هاوکینگ بخش زیادی از عمرش را با چنین تکنولوژیای زندگی نکرد و کتابهایی با آن ننوشت؟
مخلص کلام این که دوستان نگران نباشید، آن زمانی که این محصول به کارکرد واقعیاش برسد، یحتمل قیمتش آن قدر شده است که ما هم بتوانیم بخریم
ویدیوی خیلی خوبی بود ایلیا جان. بهم یادآوری کرد زیادی ذوقزده نباشم و همچنان منتظر نسلهای بعدتر و ورژن معادل iPhone 4S این هدست بمونم به امید اینکه تا اون موقع هم از این یغوری در اومده و هم قیمتش مشتریپسند شده باشه
من واقعا از دیدن امکاناتی که در ویژنپرو گنجانده شده است دچار هیجان شدم و البته تحسین من را برانگیخت. درست است که قیمتش گران است و فقط یک نفر میتواند از آن استفاده کند و ...اما از لحاظ تکنیکی بسیار دستگاه پیچیدهای است. به گفته اپل در این دستگاه حدود ۵٠٠٠ اختراع و نوآوری ثبت شده به اسم اپل بکار رفته است. مثلاً در دانشگاهها در آموزش پزشکی کاربرد بسیار خوبی خواهد داشت در آناتومی و جراحی. برای دانشگاهها خرید ٢٠٠ عدد از این دستگاه هزینه زیادی نیست.
احتمالا با مرور زمان و ارائه دستگاهی شبیه به این از جانب سایر شرکتها قیمتش پایینتر خواهد آمد.
احمد جان، نکاتی که نوشتهای کاملا درست است و مشاهده امکانات این وسیله، واقعا هیجانانگیز است.
اما به نظر میرسد که بسترسازی یا فرهنگسازی برای فراگیر شدن تکنولوژی، به اندازه سرعت پیشرفت تکنولوژی پیش نرفته است و این امر، آسیبهایی را در پی خواهد داشت.
البته از اپل یا هر شرکت دیگر نمیتوان انتظار داشت پیشرفت «نکند». اما مشاهده رژیمهای سیاسی مثل جمهوری اسلامی، که با تمام قوا جلوی تکنولوژی ایستاده و حتی دستگاههای فعلی موجود در ایران را ابتر کرده (اجازه نمیدهد از حداکثر پتانسیل آنها استفاده شود)، یا جمهوری خلق چین که در کتاب «همه هماهنگ شدهایم» میخوانیم که چطور از تکنولوژیهای پیشرفته برای کنترل و آزار هر چه بیشتر رعایای چینی استفاده میکند (چون در این مدل کشورها که مردم «شهروند» نیستند)، آن هیجان را بهشدت کم میکند.
مخصوصا که میبینیم شعارهای حقوق بشر فقط یک مشت شعار پوچ است و عملا دست همه حاکمان، در پشت صحنه در دست هم است و «چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند.»
همین اپل نازنین، محصولاتش را در چین مونتاژ میکند اما تا کمر در برابر حاکمان چین خم است و چهبسا کفش آنها را هم لیس میزند…
جهان ما، در کنار پیشرفت تکنولوژی که حتما به آن نیاز دارد، بسیار بیشتر نیازمند پیشرفت «انسانیت» است…
همه اینها که نوشتم، واقعا نه فقط تقصیر اپل است نه عاملی برای اینکه تکنولوژی را طرد کنیم.
فقط و فقط فکر میکنم هر یک از ما به عنوان کاربران تکنولوژی و شهروندان جهان، «وظیفه» داریم چیزی بیش از یک موجود هوشمندِ مجهز به تکنولوژی باشیم.
نمونهٔ گلدرشت افرادی که از این سنخ نیستند، سلبریتیهای منفعتطلب (نه دردمندهایشان) هستند که حاضرند برای پول و موقعیت، هر وضعیت غیرانسانی و هر جنایتی را عادی جلوه بدهند.
بعید نمیدانم برخی از این بیچیزها، یکی از این عینکها بخرند و در اینستاگرام فارسی، به ملتی پز بدهند که دغدغه اصلیاش در زمینه دیجیتال، دسترسی آزاد و بدون محدودیت به اینترنتِ واقعیِ پرسرعت است.
به نظرم همهگیری کرونا به ما نشان داد جهان کوچکترو متصلتر از چیزی است که فکر میکنیم.
تا وقتی آوارههای سوری درد میکشند و آن غازِ گردندرازِ بدقواره (بشار اسد) تلاش میکند با لابیگریِ یک مشت عوضیتر از خودش به جامعه جهانی برگردد، تکنولوژی هیچ مرهمی بر دردهای انسانی ما نیست.
اگر روزی همه ما احساس کردیم «مهسا» خواهر خود ما و «کیان» فرزند خود ما بوده، یک تحولِ آگاهی در جهان رخ خواهد داد.
وگرنه، تا اطلاع ثانوی، «زین همرهان سستعناصر» باید دلگیر باشیم…
…اما از دلخوشیهای کوچک هم نباید غافل بود. مثل دیدن همایش جدید اپل و کیف کردن از خلاقیتی که جاری است. (چون «خودمراقبتی» که برای سلامت روان لازم است، اصلا و ابدا تضادی با دغدغههای اجتماعی داشتن ندارد. دیدهام که برخی هر نوع خوشی را طرد میکنند و احساس گناه دارند که این هم کاملا رویکرد غلطی است و هیچ کمکی به هیچکس نمیکند. به قول حافظ: با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام/ نی که چون زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش.)
این پست هم بیشتر یک درد دل بود بس که این درد مزمنِ مشترک را فریاد نمیشود زد.