[ نمایش فایل Quick Time ] Stephan.mp4 [ 3.42 MiB | بازدید 16095 بار ]
Amir_S نوشته است:بله، در مورد این چیز خاص، فقط اگر به جایی برسیم که فرض عدم وجودش را نقض کند، گفته میشود که «عدم وجودش نفی شده». و غیر از این هر چیز دیگری در مورد آن از درک انسان خارج است.
Amir_S نوشته است:قبل از اینکه شروع به محاسبه کنیم یا حتی به آن الکترون فکر کنیم، چه!؟
Amir_S نوشته است:آیا قبل از اینکه به این حالت نسبتا پایدار برسیم، هیچ قانونی در جهان وجود نداشت؟ یا قوانین جهان فرق داشت!؟ یا همین قوانین (که نمود خارجیشان همان چهار نیرویی است که در پست قبلی گفتید هستند) صادق بودند و همانها بودند که جهان را به سمت وضع فعلی سوق دادند؟
Amir_S نوشته است:این مقالهای که از ویکیپدیا فرستاده بودید را با سواد ناقص خودم خواندم. تعابیر مختلفی از اتفاقات و قوانین و… آمده بود، هیچکدام به این سوال که در «دقیقا» لحظه تغییر، چه اتفاقی میافتد نپرداخته بودند.
یک حالت خاص را در نظر بگیرید. یک چیزی یک جایی قرار دارد و لحظهای بعد مقداری آنطرفتر رفته، و به طریقی میدانیم که فاصله بین این دو محل را به صورت تدریجی طی نکرده است.
(بقیه تغییرها هم در باطن همین هستند، فقط اسم و جنس متغیر عوض میشود. مثلا چیزی روی محور انرژی در نقطه خاصی قرار داشته و بعد به نقطه دیگری میرود).
The Copenhagen interpretation rejects questions like "where was the particle before I measured its position?" as meaningless. The measurement process randomly picks out exactly one of the many possibilities allowed for by the state's wave function in a manner consistent with the well-defined probabilities that are assigned to each possible state. According to the interpretation, the interaction of an observer or apparatus that is external to the quantum system is the cause of wave function collapse, thus according to Paul Davies, "reality is in the observations, not in the electron".[10] Buildings and bridges can collapse but the wave function is a mathematical quantity that predicts probability outcomes of an experiment. In general, after a measurement (click of a Geiger counter or a trajectory in a spark or bubble chamber) it ceases to be relevant unless subsequent experimental observations can be performed.
Amir_S نوشته است:جز اینکه بگوییم چیزی از موقعیت اول غیب شد و چیزی در موقعیت دوم ظاهر شد؛ تعبیر دیگری میتوان کرد!؟
و میدانیم که آن چیز دوم با چیز اول فرق دارد، چون پارامترهای توصیف کنندهاش فرق دارد.
پس در واقع آن چیز اول به هیچ تبدیل شده و چیز دوم از هیچ پدید آمده و جایگزین چیز اول شده (ما میگوییم همان قبلی است؛ همانطور که من همان امیری که چند سلول بیشتر نبود، هستم، در حالی که هیچکدام از آن چند سلول دیگر در بدنم نیست). و این حرف که وقتی غیب میشود، کجا میرود و وقتی ظاهر میشود از کجا میآید هم بی معنی است، چرا که اگر میشد مکانیزمی وجود داشته باشد که آنها را جایی ببرد و برگرداند، همان مکانیزم مستقیما تغییر را انجام میداد و دیگر نیازی به فرض جای واسط نبود.
اگر اینطور بود که بعضی وقتها چیز قبلی غیب نشود. یا اگر بعضی وقتیها چیز جدیدی که قرار است جایگزینش شود به وجود نیاید. یا اگر بین پارامترهای چیزهای قبلی و بعدی ارتباط منطقی وجود نداشت؛ میشد گفت که این اتفاق تصادفی است.
اما امروزه بهتر از هر زمان دیگری میدانیم که آن سه «اگر» بالا، هر سه مردود هستند. و در نتیجه آن سه سوالی که پرسیدی مطرح میشود:
چه چیزی مجبورشان میکند که نابود شوند؟ چه چیزی دوباره به وجودشان میآورد؟ و چه چیزی حافظه مقادیر پیشین را نگه میدارد؟ ( به تعبیر دیگر، چه چیزی باعث میشود ارتباط بین مقادیر بعدی و قبلی، همیشه همانی بماند که در این میلیاردها سال بوده و امروزه فیزیک توانسته به فرمول درشان بیاورد؟
جواب این سوالها را دیگر نمیشود از فیزیک انتظار داشت، چرا که چیزی که بین دو لحظه عالم اتفاق میافتد که زمانی بین آن دو لحظه نیست، قابل مشاهده و توصیف هم نیست. همچنین قطعا جواب سوالات مطرح شده نمیتواند یک چیز پارامتریک دیگر باشد، چرا که همین سه سوال در مورد خودش هم مطرح میشود… پس فقط میماند اینکه فرض اولمان مبنی اینکه همه چیز پارامتریک است، اشتباه بوده باشد و چیز غیر پارامتریکی این مسئول این نظم باشد.
به عبارت دیگر هرچه که جواب این سوال باشد، میشود اسمش را خدا گذاشت، چون در هر لحظه هر چیزی را نابود میکند و دائم در حال خلق است و هر چه را هر طور که بخواهد تغییر میدهد و هیچ مانعی برایش وجود ندارد. و در واقع برخلاف خدای فلاسفه که علت العلل است و قبل از بیگ بنگ قرار گرفته و دیگر نقشی در عالم ندارد، در هر لحظه، علت و معلول را از نو خلق میکند و رابطه علت و معلولی هم مخلوق خود او و حاصل تصمیمی است که برای حالت بعدی موجودات میگیرد. یعنی مثلا کافی است تصمیم بگیرد در مورد یک سکه که به زمین میافتد، جاذبه زمین را لحاظ نکند، آن تغییراتی که مربوط به آن نیرو است را اعمال نمیکند و هیچ چیزی هم نمیتواند مانعش بشود.
باز به همین دلیل است که خدای یک عالم دیگر نمیتواند جور دیگری باشد، چون آن چیز پارامتریکی که در جهان دیگر است هم تحت اراده این خدا قرار دارد: قبل از اینکه این خدای غیرپارامتریک بخواهد، نبوده و هر وقت هم بخواهد میتواند نابودش کند و دیگر ایجادش نکند.
AmirT نوشته است:ببخشید به خاطر تاخیر، سرم خیلی شلوغ بود.
AmirT نوشته است:قبول، اما فکر نمیکنم استدلال «نفی عدم وجود» کار آسانی باشه. مثالی ازش به ذهنم نمیرسه. چیزی سراغ داری که وجودش اینطور پذیرفته شده باشد؟
AmirT نوشته است:نمیدانیم، یا حداقل من نمیدانم.
جهانی که ما در آنیم اینطور به پایداری رسیده، حالا اینکه اصلا طور دیگری هم میشود یا کلا همین مدلیست، مشخص نیست. ما به جهان دیگری دسترسی نداریم که استقرا کنیم.
AmirT نوشته است:این تعابیر هرکدام بر اساس شواهد و آزمایشهایی شکل داده شدهاند. اگر به این سوال نپرداختهاند، احتمالا از نظرشان سوال واقعی یا درستی نبوده.
AmirT نوشته است:مثلا تعبیر گپنهاگی را اگر در نظر بگیرید، میگوید جهان به این صورتی که ما میبینیم تنها حالت خاصی از واقعیت موجیاش است و هنگام اندازهگیری به این حالت خاص تقلیل پیدا میکند. اگر در حال مشاهدهاش نباشیم، اصلا جور دیگریست. این تعبیر اصلا به مشکل گسستگی شما برخورد نمیکند.
AmirT نوشته است:تعابیر دیگر به همین صورت ماهیت واقعیت را جورهای مختلفی تعبیر کردهاند، مثلا چیزی که شما میگویی به تعبیر Many Worlds شباهت دارد.
که میگوید در هرکدام ازین تغییر حالتهایی که شما میگویی، دنیا از بین نمیرود، بلکه کپی میشود. در نهایت تعداد بیشماری دنیا وجود دارد که هرچه امکان اتفاق داشته در یکی از آنها اتفاق افتاده. فرقش این است که این تعبیر بر پایه چیزهای مختلفی بنا شده. اما تعبیر شما بر این اساس است که به نظرتان درستش باید این باشد.
AmirT نوشته است:در ضمن من فکر کردم سر پیوسته بودن حرکت در فضا و گذر زمان توافق کردیم.
AmirT نوشته است:جز اینکه بگوییم چیزی از موقعیت اول غیب شد و چیزی در موقعیت دوم ظاهر شد، چیزهای زیادی میشود گفت. یکیاش آنکه به چیزی که هنوز کشف نکردهایم تبدیل میشود و بعد دوباره به ماده عادی میرسد. البته که این تعبیر را من فقط به عنوان مثال آوردم که نشان دهم چیزی که بدون اثبات ادعا میکنی تنها حالت ممکن نیست.
AmirT نوشته است:اینکه آن مکانیزم چرا مستقیما اینکار را انجام نمیدهد را من نمیدانم، مطمئنا به دلخواه من و شما هم نیست. ما میخواهیم ببینیم دنیا چجوری کار میکند، نه آنکه بهتر است چطور کار کند.
AmirT نوشته است:جواب این سوالها رو هم من هنوز از فیزیک انتظار دارم، چون راه بهتری برای بدست آوردن پاسخ سراغ ندارم.
AmirT نوشته است:این مدلی که شما مطرح کردی هم مدلی منطقی است، قبول. اما در کنار هزاران مدل علمی و علمی-تخیلی قرار میگیرد که منطقی هستند ولی الزاما حقیقی نیستند. برای قبول شدن هم باید سوالهای زیادی را پاسخ دهد.
AmirT نوشته است:خدای عالم دیگر هم به نظرم هرجور میتواند باشد، از کجا معلوم در آن دنیا هم اسپین الکترون، پارامتری گسسته باشد؟
AmirT نوشته است:این هم که میگویید خدا میتواند در این مرگ و نابودی هرکار دلش میخواهد بکند (قوانین را عوض کند، چیزی جدیدی را دیگر خلق نکند و هیچکس هم نمیتواند مانعاش شود) به عبارت دیگر معجزه، پیشبینی بسیار بسیار زیبایی از طرف مدل شماست. آیا این پیشبینی تا به حال دیده یا ثبت و ضبط شده؟ شما سکهای دیدی که گرانش رویش اثر نکند؟
AmirT نوشته است:کاری که شما میکنی به God of Gaps معروف است. یعنی هرچیزی که علم هنوز جواب دقیقی برایش ندارد یا نمیدانیم چگونه است یا به عبارتی در آن موضوع حفره وجود دارد را شما با خدا پر میکنید.
AmirT نوشته است:مثل اینکه در قبیلهای باشیم و خیلی چیزها را بشناسیم اما رعد و برق هنوز معما باشد و یک نفر بگوید اگر این خدا نباشد پس چه است؟ خب نمیدانم، اما اینکه یک موجود غیر پارامتریک که وجودش قابل قبول نیست دلیلش باشد خود ادعای بسیار بزرگ و بی پایهایست، هرچه هم که زیبا باشد.
Amir_S نوشته است:همه چیزهایی که با برهان خلف ثابت میشوند!
اول فرض میکنیم که آنطوری که مد نظرمان است، نیست؛ بعد شروع به تحلیل اوضاع میکنیم تا به جایی میرسیم که یا نادرست و یا با فرض اولمان در تناقض باشد، بعد نتیجه میگیریم که این فرض نادرست بوده و خلاف آن درست است.
Amir_S نوشته است:این جواب سوال من نبود! بله ممکن بود جهان طور دیگری باشد ولی الان اینطوری است. سوال من هم در مورد همین جهانی است کهدر آن هستیم: که مثلا جاذبه بین دو گراویتون اخیرا به وجود آمده یا از زمان بیگ بنگ وجود داشته؟ ( و همینطور بقیه قوانین و نیروهای بنیادی)
آیا اینکه میگویی احتمالا، به این معنی است که این احتمال را هم میدهی که سوال به ذهنشان نرسیده یا جوابش را نمیدانند یا آن را از محدوده کاریشان خارج میدانند؟
به نظرم این سوال وجود دارد و سوال مهمی هم هست که «در لحظه تغییر یک چیز، چه اتفاقی میافتد و چطور یک پارامتر مقدار قبلیاش را از دست میدهد و مقدار جدید را میگیرد).
به فرض اینکه این تعبیر درست باشد، آیا همین تقلیل پیدا کردن که مستلزم ایجاد یک سری پارامتر گسسته است که قبلا وجود نداشته یا به شکل دیگری بودهاند، خودش یک تغییر گسسته نیست!؟
Amir_S نوشته است:با فرض اینکه قبلیها از بین نمیروند و کپی میشوند. چه چیز باعث میشود که این کپیهای جدید با قبلیها یا با هم تداخل نکنند و چه چیز باعث میشود این شاخهای که ما در حال تجربهکردنش هستیم، از روند خاصی تبعیت کند؟
Amir_S نوشته است:سر اینکه هنوز گسسته بودنش اثبات نشده توافق کردیم. خود شما گفتید که ممکن است جایی سدی کشف نشده برای کوچکتر شدن زمان یا مکان وجود داشته باشد (یا لااقل من اینطور برداشت کردم). آن مثالی که زدم هم صرفا یک نمونه بود که ملموس تر باشد، وگرنه همان مثال برای انرژی یا بقیه گستهها هم صادق است
Amir_S نوشته است:این معادل همان واسطه مکانی است، از جنس دیگر…
بله خیلی چیزهای دیگر هم میشود گفت. آخرش این است که آن چیز دیگر در موقعیت (نه به معنای مکان) اول نیست و یک چیز دیگر در موقعیت دوم هست. ضمن اینکه بهتر بود بگویید به چیز دیگری تبدیل میشود و همزمان چیز دیگری به این چیز دوم تبدیل میشود. چون آن مدلی که مثال زدید مستلزم این است که لحظهای این بین باشد که هیچکدام از دو چیز اول و دوم وجود نداشته باشند و در اکثر موارد اینطور نیست. و صد البته باز این سوال مطرح میشود که تبدیل به آن چیز واسط چطور اتفاق میافتد؟
Amir_S نوشته است:سوال را به شکل مناسبی نپرسیده بودم (در واقع بیشتر یک تعنه بود تا سوال). منظور این بود که اگر یک مکانیزم واسط وجود داشته باشد، خودش یک تغییر گسسته است و این سوال که چطور این اتفاق میافتد، برای آن هم مطرح میشود.
Amir_S نوشته است:یعنی شما معتقدید فیزیک هیچ محدودیتی ندارد؟ قطعا اینطور نیست!....
Amir_S نوشته است:آیا میشود یک چیز در خارج مجموعهای که همه چیزهای پارامتریک در آن هستند، چیز پارامتریکی باشد؟
آیا میشود چیز پارامتریکی بدون اینکه تغییر کند، تغییری به وجود بیاورد!؟
Amir_S نوشته است:بله لزومی ندارد که اینکار را بکند، این صرفا یک نتیجه منطقی است که اگر چیزی توان این را داشته باشد که هر چیزی را نابود و به هر شکل جدیدی از نو بسازد، میتواند آن چیز جدید را هر طوری که میخواهد، بسازد. و در این مورد که چیزی نمیتواند مانعش بشود، دلیلش این است که آن مانع چون قبلا نبوده، و قرار است به وجود بیاید، باید آن خدا این کار را بکند و اگر نخواهد، نمیکند، و از آن مهمتر، مانع بر روی چیزی باید اثر بکند (یعنی پارامتری را تغییر دهد)، ولی خدای مورد نظر ما، پارامتر ندارد تا اثر پذیر باشد
Amir_S نوشته است:من بارها گفتهام که هر چیزی را نباید به جای خدا گرفت. ولی الان به یک چیزی رسیدیم که کاملا به تعریف منطبق است: یکتا است (یعنی قابل شمارش نیست). هر چیزی را از هیچ به وجود میآورد، هر تغییری را میتواند ایجاد کند و هیچ تغییری در آن ایجاد نمیشود.
Amir_S نوشته است:جواب این سوال که «در لحظهای که همه موجودات پارامتریک دارند کوچکترین تغییر ممکنشان را انجام میدهند (تغییری که هیچ واسطهای ندارد) چه چیزی باعث میشود که مقادیر جدید چیزها، روندی که فیزیک کشف کرده منطبق باشند؟» هر چه باشد، میتوان آن را خدا نامید، چون همه آن چیز هایی که برای خدا مفروض است در موردش صادق است.
جواب نمیتواند «هیچ» باشد، چون هیچ نمیتواند کاری کند.
و جواب نمیتواند یک چیز پارامتریک دیگر باشد، چون همین سوال در مورد خودش مطرح میشود و ما فرض کردیم که همه چیزهای پارامتریک را در مجموعه مورد بررسیمان جمع کردهایم.
تنها گزینه بافی مانده این است که فرض اولمان در مورد اینکه هیچ چیز غیر پارامتریکی وجود ندارد، درست نباشد و آن چیز غیر پارامتریک، پاسخ این سوال باشد.
AmirT نوشته است:که در مورد چیزهایی به کار میرود که معلوم است چه هستند (نه کاملا غیرقابل تصور و غیرپارامتریک) و در دنیای ریاضی رایج است.
خب، یک مثال از یک موجودی واقعی بزن، که تنها راهی که میدانیم وجود دارد برهان نفی عدم وجود باشد.
AmirT نوشته است:نمیدانم.
AmirT نوشته است:نمیدانم، باید بروی جزئیاتش و محاسباتش را بخوانی.
AmirT نوشته است:ممکن است باشد، ممکن است نباشد. فعلا که نبوده.
AmirT نوشته است:نمیدانم، این همان سوالهایی است که اگر مدلی پیشنهاد کنم باید جواب داده شوند. مدل شما هم اینها را جواب نمیدهد یا بهتر بگویم، میگوید بیرون از جهان ما اتفاق میافتد و قابل درک نیست. حالا چرا اصلا باید این راه را برویم؟ معلوم نیست. به نظر من که God of Gaps است.
AmirT نوشته است:باید اول معلوم شود که آن مکانیزم هم گسسته است.
AmirT نوشته است:محدودیتهای زیادی دارد، اما برای چندمین بار: تنها روش موثری است که من میشناسم. پس یا باید انتظار جواب نداشته باشم، یا از بهترین و تنها ابزاری که دارم استفاده کنم و سعی کنم آن را تقویت و محدودیتهایش را مرتفع کنم. و من دوست ندارم امکان بدست آوردن جوابی را برای خودم منتقی بدانم، پس گزینه دو!
AmirT نوشته است:۱. به نظر من چیز غیر پارامتریک نداریم. پس چیزی خارج از این مجموعه نیست تا زمانی که پیدایش کنیم.
۲. سوال بسیار کلیای و مبهمی است. نمیدانم.
AmirT نوشته است:قبول. گفتم که مشاهده این پیشبینی راه خوبی برای تائید این مدل است. اما تا به حال مشاهده نشده.
AmirT نوشته است:نه اینکه صرفا خود آن چیز را خدا بگیری؛ بلکه چیزی که ناشناخته است را با مدلی دارای خدا توجیح کنی که قابل تائید هم نباشد.
AmirT نوشته است:این که گفتم در قرن ۲۱ام اینطور استدلال کردن اشتباه است و شما هم من را مسخره کردی، منظورم همین بود.
با منطق عقل انسانی داری برای کل دنیا در همه مقیاسها نسخه میپیچی، بدون اینکه آزمایشی تائیدش کند. این همان راهی است که مردم قبلا رفتهاند و به این نتیجه رسیدهاند که دنیا پشت یک لاک پشت است!
اینکه پاسخ چیزی را نمیدانی اثبات نمیکند که چیز غیر قابل تصور دیگری وجود دارد!
Amir_S نوشته است:هیچ جایی ذکر نشده که این روش فقط باید برای چیزهایی به کار برود که از طریق دیگر قابل درک یا توضیح هستند. همچنین گفته نشده حتما باید فقط برای ریاضی به کار برود. بلکه همین موضوع نشان میدهند که برای موضوعاتی مناسب است که تجربهشان دشوار است.
Amir_S نوشته است:به نظرم هر مدلی که پیشنهاد بشود آخرش به همین سوال ختم میشود.
و به نظرم این God of Gaps نیست… برخلاف آنها، ما یک چیز خاصی (که بی نقص، خالق و ازلی و…) است در نظر داریم و میدانیم ( و خود شما هم احتمالا میدانید) که چیزی که اینطور نباشد، قابلیت خدا بودن ندارد. بعد دنبال این هستیم که ببنیم چنین چیزی هست یا نه! به عبارتی فرق ما با آنها این است که هرچیزی را نمیفهمند به خدا نسبت میدهند. ما میگوییم اگر خدایی باشد، آن چیزها هم نشانه و کار خدا است و کلا هر چیزی مخلوق و کار خداست. ولی دنبال نشانهای هستیم که بدون پذیرفتن وجود او، قابل توضیح نباشد. یعنی نتوان به چیز دیگری یا شانس نسبتش داد.
Amir_S نوشته است:وقتی دارد یک کار گسسته انجام میدهد، لااقل آن بخشش که با آن کار درگیر است گسسته میشود.
نه اینکه اگر چیزی پیوسته باشد کار خدا نیست. توجیه آن سختر میشود، یا شاید نشود به نتیجه قطعی رسید.
Amir_S نوشته است:و برای چندمین بار: چیزی که بشود تجربهاش کرد محدود است و تغییر پذیر است و چیزی که محدود و تغییر پذیر باشد، نمیشود خدا باشد.
پس اگر واقعا دنبال خدا باشید، باید دنبال گسترش روشهایتان باشید و اگر روش استنتاجی را که پایه و اساس سایر روشهای علمی (حتی تجربی) است قبول ندارید، من نمیتوانم کمکی بکنم.
Amir_S نوشته است:۱. من هم گفتم فرض میکنیم که چیز غیر پارامتریک نداریم. بعد به سوالی رسیدیم که عقلا نمیتواند جز وجود چیز غیر پارامتریک جواب دیگری داشته باشد. چون هر جواب دیگری که بدهید، آن سوال اول برای آن چیز مطرح میشود. پس یا باید کلا منکر همه چیز بشوید و بگویید چیزهای پارامتریک هم وجود ندارند، یا وجود آن چیز غیرپارامتریک را که وجود و تغییر پارامتریکها به آن وابسته است بپذیرید.
Amir_S نوشته است:۲. از آنجایی که سیستم جهان علّی (causal system یا در فیزیک nonanticipative system) است، برای اینکه یک تغییر اتفاق بیفتد، حتما باید علت آن تغییر، خودش تغییر کند. چون قبل از اتفاق افتادن چیزی، حتما باید علتش اتفاق بیفتد و وقتی که علت اتفاق افتاد، آن چیز هم (ولو با تاخیر مشخص) باید شروع به اتفاق افتادن بکند. ضمن اینکه به قول خودتان، آن مکانیزم تغییر باید یک جزء حافظه دار داشته باشد که روند تغییرات را نگه دارد تا نظم سیستم از بین نرود. مگر اینکه آن چیز کلا از این سیستم خارج باشد که میشود همان که من گفتم.
Amir_S نوشته است:میگویند که در زمان های گذشته بارها اتفاق افتاده، ولی در زمان ما یه نشده و یا ما خبر نداریم.
Amir_S نوشته است:آنکه آنها به نتیجه اشتباه رسیدند، به خاطر این بوده که مقدمات اشتباهی را به کار بردند یا تحلیل نادرستی از مشاهداتشان داشتند.
برای همین تا آنجا که میشد، من سعی کردم که به مشاهدات متکی نباشم. باز هم اگر مقدمه یا مشاهده یا ایرادی در طول استدلال میبینید مشخص کنید تا بحث کنیم. وگرنه اینکه الان قرن ۲۱ است، دلیل نمیشود که با مقدمات درست به نتیجه غلط برسیم.
و اگر منطق عقل انسانی را که کل علوم دیگر با استفاده از آن شکل گرفتهاند بی ارزش میدانید، دیگر حرفی باقی نمیماند.
دین هرچند امروز به نظر من داستان سرایی میآید، اما نقش بسیار مهمی در چیزی که امروز هستیم داشته است
این اساس کار روش علمی است. من هم به این روش قائلم، چون همه پیشرفتها از آن آمده، اگر روش دیگری بود که نتیجه میداد، از آن استفاده میکردیم
از علم تجربی استفاده میکنیم چون جواب میدهد، کار میکند، که اگر نمیکرد ارزشش صفر بود. هیچ روش و سلوک دیگری غیر از علم تجربی، هواپیما که سهل است، مورچه هم نتوانسته هوا کند. یا صدای دو نفر از دو طرف کره را به هم برساند. این از دلیل من برای پسندیدن علم تجربی
AmirT نوشته است:بله، ولی در دنیای ریاضی به راحتی استفاده میشود چون همه چیز مفهومی است. در دنیای واقعی باید با مشاهدات هم بخواند.
شما چیزی سراغ داری که تنها از استنتاج بدانیم که وجود دارد؟
AmirT نوشته است:خب اشکال همینجاست که شما جواب مطلوبت را از قبل در نظر گرفتی. چیدن مفاهیم نوینی که هنوز کسی کاملا آنها را درک نکرده، برای رسیدن به مطلوب کار سختی نیست.
AmirT نوشته است:نه الزاما.
AmirT نوشته است:چیزی که به جز در ذهن نتوان تجربهاش کرد، مفهومی خیالیست. حداقل علمی نیست و من نمیتوانم به خودم اجازه دهم که بپذیرمش. دنبال چیز خاصی هم نیستم، کنجکاوم بدانم واقعیت چیست. شما اگر دنبال خدا باشی مطمئنا راهی میسازی و پیدایش میکنی.
AmirT نوشته است:چیزی که شما عقلا بهش میرسی برای من عقلا قابل پذیرش نیست. موجود غیر پارامتریک چیزی است که شما تعریف کردی تا در سوالی که طراحی کردی بنشیند. هیچ ویژگی ندارد غیر از اینکه شما به عنوان جواب سوال کاملا فلسفیات میپذیریاش. اینکه جواب یک سوال فلسفی و غیر واقعی باشد برای من دلیل کافی برای وجود نیست.
AmirT نوشته است:برای شما پدیدهای را مثال زدم که از علیت پیروی نمیکند: Quantum Fluctuations
AmirT نوشته است:این گفتهها بعد از به وجود آمدن تکنولوژیهای ثبت دیگر گفته نشد. واقعا جالب است.
AmirT نوشته است:اولا شما مقدمات مبهمی استفاده میکنی. مثلا میدانیم یک سری چیزها گسسته اند اما نمیدانیم یک چیز گسسته دقیقا چطور تغییر میکند و شما میگویی هیچوقت هم نخواهیم فهمید، علتش هم خارج از جهان و درک ماست!
AmirT نوشته است:مثال خوبی که به ذهنم میرسد نظریه ریسمان (String Theory) است که پیشبینیهای بسیار دقیقی دارد، مدل بسیار بسیار دقیقی است. اما جزو نتایجش این است که دنیا ۱۱ بعد دارد، نه ۴ بعد! خب دانشمندان هم از طریق محاسبه و استنتاج به این نظریه رسیدهاند، از قضا بسیار دقیق هم هست و از این نظر اشکالی به آن وارد نیست. اما خب هیچکس نمیتواند تائید کند که جهان ۱۱ بعد دارد، ۴تایش را بیشتر نمیتوانیم ببینیم و اندازهگیری کنیم. این مساله شده بلای جان این نظریه. کسی نمیگوید چون فرضیات درست است پس حتما بقیهاش هم درست است، باید از طریق آزمایش تائید شود.
AmirT نوشته است:این اساس کار روش علمی است. من هم به این روش قئلم، چون همه پیشرفتها از آن آمده، اگر روش دیگری بود که نتیجه میداد، از آن استفاده میکردیم. شما هم اگر از استدلال خودت وجود خدا را پذیرفتی، مجبوری طبق نظریه ریسمان (که پیشبینیهایش کاملا برخلاف نظریه شما، درست از آب درآمده)، بپذیری که جهان ۱۱ بعد دارد.
کاربران حاضر در این انجمن: بدون کاربران آنلاین و 12 مهمان