Arzhang نوشته است:در آخر یک سؤال ساده میپرسم و این نوشتهی دراز را تمام میکنم. فرض کنید دارید به یک خارجی فارسی درس میدهید. او حروف الفبا را میداند و قواعد چسبیدن همهی آنها را بلد است اما از این قصهی یای اضافهی ما بیاطلاع است (این یک فرض است دیگر). به او میگویید بنویس «همهی ما» و او آن را همین طوری که من نوشتهام مینویسد چون منطقاً با خودش فکر میکند باید این طور نوشت. بعد شما بهش میگویید که نه، باید این را بنویسی «همهٔ ما» و او از شما میپرسد: «چرا؟» شما میگویید: «خب این را این طوری مینویسند دیگر». او میپرسد: «آخر چرا؟» و شما پاسخ میدهید: «این طوری قشنگتره». او اگر جواب بدهد: «این که من نوشتهام قشنگتره که» آن وقت چه فکر میکنید؟ آیا فکر نمیکنید تکیه کردن بر زیباییشناسی معیاری نااستوار است؟ آیا فکر نمیکنید آنچه او میگوید منطقیست و آنچه شما میگویید منطقش میلنگد؟
غیر از بحث زیباشناختی (که آن هم معیارهای خودش را دارد و امری کُترهای نیست و من بررسیِ سنتِ نوشتاری مکتوبِ فارسی بهویژه ترکیببندی خط نستعلیق را به عنوان مرجعی پیشنهاد دادم که البته کارِ یک پایاننامهٔ دانشگاهی است نه سلیقهٔ شخصی افراد، و قبول دارم که شما ممکن است همهی را زیباتر از همهٔ بدانی)، بحث عملکردی هم در میان هست.
برای تایپ همهی باید بعد از ـه، شیفت+فاصله را گرفت برای تایپ نیمفاصله، و بعد ی را تایپ کرد (= ۳ حرکت)؛
اما برای تایپ همهٔ، باید بعد از ـه، شیفت+N (یا حالا هر دکمهٔ دیگری) را گرفت برای تایپ آن (= ۲ حرکت).
***
اما حالا که بحث زیباشناختی مطرح است، واقعاً دیدن چیزهایی مثلِ مثلن و اصلن از آن چیزهایی است که بهشدت حالم را بد میکند! یا بیش از حد به جدانویسی پرداختن؛ مثلاً کارهایاش، را که حتی در خوانش هم اختلال ایجاد میکند و میخواهی آن را کارهای-اَش بخوانی!
من به نظرم اینها در حد پروژههایی شاید در حد چند پایاننامه هست که نوع خوانش در وزن عروضی اشعار و سنتهای نوشتاری فارسی را بررسی کنند برای درآوردن رسمالخطی که طبیعیترین و کمسکتهترین باشد برای نگارش فارسی. چیزی که اقناعکنندگیاش آنقدری باشد که دستکم ۸۰ درصد افراد آن را بپذیرند. اما خب این از آن آرزوهایی است که به نظر نمیآید محقق شود!