AmirT نوشته است:[نمایش]لپ کلام من همین است، اگر چیزی قابل اندازهگیری نباشد یا راهی برای اندازهگیری آن قابل تصور نباشد، پس از کجا معلوم که وجود دارد؟! من نمیتوانم حتی احتمال وجود داشتنش را بدهم. چون در عمل برای من با ناموجودات فرقی ندارد.
مثلا من میگویم جز جهان ما سه جهان دیگر هم وجود دارد و خدا در حال حاضر در جهان دوم زندگی میکند. راهی هم برای تائید این ادعا نیست چون هر سه جهان از جهان ما خارج اند، منطق متفاوتی را هم دنبال میکنند، پس ما حتی از نظر ذهنی هم نمیتوانیم دربارهشان نظر بدهیم!
راه تشخیص هر چیزی فقط اندازهگیری پارامترهای آن نیست، خیلی چیزها را اول از نشانههایشان به وجودشان پیبردهایم و بعد از آن نشانهها پی بردهایم که چه پارامترهایی دارند و بعد از تعریف آن پارامترها، توانستهای آن چیز جدید را توصیف کنیم. و البته بعضی چیزها را هم فقط در همین حد که هستند میشناسیم (مثلا ضد ماده یا ماده تاریک).
این مثالی هم که زدید، حداقل دو ایراد دارد، اول آنکه به خدا مکان نسبت دادهاید، در حالی که خدایی که من از آن حرف میزنم، خالق زمان و مکان است و در این دو ظرف جا نمیگیرد و به همین دلیل اثر (و نشانهاش) هم در این جهان وجود دارد. و البته ایراد مهمتر اینجاست که شما میگویی آن سه جهان دیگر را حتی از نظر ذهنی هم نمیتوان تصور کرد و من الان دارم این کار را میکنم. هر کدام از این چهار جهان را یک سیستم کوانتومی ایزوله در نظر میگیرم، بنابراین هرچند من به آن سه تای دیگر دسترسی ندارم و نمیتوانم اطلاعاتی از اینکه واقعا چه هستند بدست بیاورم، ولی نمیتوانم عدم وجودشان را هم اثبات کنم. با اینحال میدانم که آنها هم از اجزایی تشکیل شدهاند و این اجزا با مقادیری توصیف میشوند و این مقادیر با قوانینی در حال تغییر هستند. حالا مثلا ممکن است در یک از آن جهانها آب قرمز باشد، یا الکترون در هسته باشد و پروتون به دور آن بچرخد. اینها همه احتمالاتی هست که من میتوانم در نظر بگیرم و اینکه میتوانم این کار را بکنم، شاهدی است بر این حرف که توانستهام وجود جهانهای دیگر را تصور (و نه توصیف یا اثبات) کنم.
و اینکه نمیتوانم اطلاعاتی از آن جهانها به دست بیاورم، به لحاظ علمی نمیتواند دلیلی بر اثبات عدم وجودشان باشد، بلکه چون ایزوله هستند، هیچ راهی برای اندازهگیری یا پیدا کردن نشانهای از آنها ندارم و این موضوع در حد یک احتمال ذهنی صرف (که غیر قابل اثبات و غیر قابل انکار است) باقی میماند.
AmirT نوشته است:[نمایش]از همین کمی اغماض میترسم که جلوتر به خیلی اغماض تبدل شود.
من هم امیدوارم اغماضی بیشتر از این حتی که الان میخواهم توضیح بدهم، نیاز نباشد:
در اولین تعریفی که ارائه دادم، گفتم خدای مورد نظر من موجودی است که شباهتی به هیچ موجود دیگر ندارد و به همین دلیل اگر خدایی باشد، باید حتما غیر پارامتریک باشد. و عضو مجموعهای بودن با بیشباهت بودن و غیر پارامتریک بودن در تضاد است. با اینحال چون به قول شما سیمکشی مغز به این موضوع عادت ندارد، برای اینکه درک موضوع ساده تر شود، این اغماض را در نظر میگیریم وگرنه هیچ شباهتی وجود ندارد.
AmirT نوشته است:[نمایش]"احتمالا وجود دارند" را به عنوان وجه مشترک میپذیرم. اما ماهیت این احتمال چیست؟ نکند احتمال هم از هیچ درمیاید؟
تعریف من از اینکه چیزی احتمال وجود دارد این است که نتوان اثباتی برای عدم وجود آن آورد.
AmirT نوشته است:[نمایش]کسی که کلک را میداند، میداند که غیب نشده، از دود شدن و به هوا رفتن همه تعجب میکنند.
مغز من هم با اینکه یک چیزی بدون کلک غیب بشود سازگاری ندارد، و چنین احتمالی نمیدهد. که فکر کنم توضیحات بعدی شما هم به همین اشاره میکند. ولی باز آخرش میگویی احتمالش هست. برای من واقعا نیست!
من جملات شما را اینطور تغییر میدهم: ما عادت نداریم که چیزی در ابعاد بزرگ ناگهان غیب شود، ولی این به این معنی نیست که احتمال آن وجود ندارد؛ بلکه ما میدانیم که طبق قوانین جاری در جهان این اتفاق در ابعاد بزرگ معمولا رخ نمیدهد. همانطور که میدانیم در مقیاسهای کوچک هر لحظه این اتفاق در حال رخ دادن است. و یک شاهد دیگر برای اینکه این احتمال وجود دارد، این است که میتواند جهان دیگری را تصور کرد که قوانین دیگری دارد و آن قوانین باعث میشوند که این اتفاق برای اهالی آن جهان عادی باشد. یا حتی در همین جهان خودمان، اگر چند سال دیگر دانشمندان توانستند به تلهپورت در ابعاد بزرگ دست پیدا کنند، آنوقت این اتفاق که یک ساندویچ سفارش بدهیم و یک لحظه در آشپزخانه رستوران باشد و لحظه بعد بر سر میز غذاخوری خانه ما ظاهر شود، برای نسلهای بعدی ما هم عادی خواهد بود.
AmirT نوشته است:[نمایش]شما برای من مثالی بزن از موجودی که جفتمان بر سر موجودیتش توافق داریم، اما وجه تمایز آن با ناموجودات غیر از خاصیت قابل اندازهگیری بودن است (که به نظر من وجه تمایز موجودات و ناموجودات است).
متاسفانه قادر به ارائه این مثال نیستم. چون دارید یا از من میخواهید موجودی معرفی کنم که خاصیت «قابل اندازهگیری بودن» (یا به عبارتی اندازه پذیر بودن) را نداشته باشد و در عین حال پارامتریک باشد، که این جمع نقیضین است و یا میگویید یک موجود غیر پارامتریک مثال بزنم، و خودتان بهتر میدانید که موجود غیر پارامتریک (در صورت وجود) یکتا است و اگر موجود غیر پارامتریکی بود که شما وجودش را قبول داشتید، دیگر این بحثها معنا نداشت.
AmirT نوشته است:[نمایش]استدلالت بر مبنای پیوستگی را قبول ندارم، اگر لازم شد به جزئیاتش میپردازیم. اما از آنجا که با نتیجهاش که کوانتیده بودن جهان باشد موافقم. فکر کنم فعلا لازم نیست.
از آنجا که کوانتیده بودن، مدلی است که «فعلا» همه پرسشهای ما را پاسخ داده و بعدا ممکن است به این نتیجه برسیم که مدل کاملی نبوده یا به قدر کافی دقیق نبوده، ترجیح میدهم به استناد آن جلو نرویم. چون آنوقت وقتی به آخر استدلال رسیدیم، میشود گفت که یا خدا هست و یا کوانتوم مدل ناقصی بوده که باید اصلاح شود. در نتیجه آنچه اثبات میشود ارزش نخواهد داشت.
بنابراین خواهش میکنم که در کنار ادامه بحث، هرکس در این مورد نظری دارد، مطرح کند تا یا استدلال مطرح شده اصلاح شود و یا من بفهمم که اشتباه کردهام.
AmirT نوشته است:[نمایش]البته من این موضوع را دستاورد نخواندم.
کوانتیده بودن مدلیست که فعلا علم به آن قائل است چون شواهد محکمی برایش هست. من آن را قبول نکردم چون یک نفر برایم تعریفش کرد و به نظرم قشنگ آمد. قبولش میکنم چون با استفاده از مفاهیم دیگر اثبات میشود. آن مفاهیم دیگر را میتوان هزار جور دیگر هم تفسیر کرد. اما آن تفسیرها اثبات نشدند، و کوانتیده بودن، شد.
شما هم اگر بر مبنای کوانتیده بودن ادعایی میکنی منطقی بودنش به کنار اما باید در دنیای واقعی هم اثبات شود.
به هر حال با کوانتیده بودن عالم به عنوان آخرین نظریه اثبات شده در این ضمینه موافقم. همانطور که علی اشاره کرد نظریات متفاوتی هم سالیان است که در حال پیگیری هستند، اما هنوز جزو مدل استاندارد ذرات نیستند.
به هر حال یک قوانینی آن بیرون در جریان هستند و اینکه بشر توانسته این قوانین را به این خوبی مدل کند، به نظر من که دستاورد بزرگی است، هرچند که بی نقص بودنش هنوز اثبات نشده و شاید هم هیچوقت نشود. و حتی اگر نقصی هم در آن پیدا شود، بی ارزش نمیشود، همانطور که مکانیک کلاسیک هنوز در حوزه خودش ارزشمند است.
•••
اما ادامه ماجرا:
هر مجموعه از موجودات پارامتریک را (خواه یک الکترون تنها باشد، خواه تمام جهان(ها)) میتوان در هر لحظه با مجموعهای از اعداد توصیف کرد. دقت کنید که منظورم این نیست ما همه این اعداد را میدانیم. بلکه صرفا میگویم چون هر چیزی که پارامتریک باشد،با پارامترهایش به صورت کامل قابل توصیف و تفکیک از چیزهای دیگر است، پس هر مجموعه از موجودات پارامتریک را میشود در هر لحظه با تعدادی عدد و در طول زمان با یک تابع توصیف کرد. هر چند که ممکن است تعداد این اعداد خیلی زیاد و ان تابع خیلی پیچیده باشد.
و با فرض اینکه گسسته بودن جهان را قبول کردهایم، این تابع هم گسسته میشود. یعنی میتوان تعدادی (احتمالا بسیار زیاد) از تمام «حالت» ممکن برای همه اجزای آن مجموعه در نظر گرفت و به جای آن تابع هم یک توالی از این حالتها را آورد که یکی پس از دیگری رخ میدهند. و البته ممکن است بعضی از این حالتهای ممکن هم هرگز رخ ندهند. (البته این مجموعهها الزاما ایزوله نیستند و ممکن است با خارج از خود در تعامل باشند یا نباشند
مثلا اگر یک الکترون را در نظر بگیریم، بار، اسپین، مکان (به صورت احتمال)، انرژی و… دارد. درهر لحظه میتوان آن را با این اعداد توصیف کرد که میشود یکی از این «حالت»ها، در لحظه بعد ممکن است هر کدام از اینها تغییر کرده باشد یا نکرده باشد، که میشود حالت بعدی (مثلا بار آن ثابت میماند، اسپینش قبلا بالا بوده و حالا پایین میشود. مکانش عوض نمیشود ولی قبلا انرژی بیشتر داشته و در حالت جدید انرژی خود را به صورت یک فوتون آزاد کرده است). البته ممکن است هیچکدام هم تغییر نکنند، اما از آنجا که زمان هم یکی از پارامترهایی است که در این توصیف حتما نقش دارد، پس باز هم حالت جدید با حالت قبلی متفاوت است (مگر اینکه زمان هم متوقف شده باشد).
•••
منتظر میمانم که تا اینجا را به توافق برسیم و بعد ادامه میدهم.
پ.ن: این دومین باری است که اینها را مینویسم، بار اول تقریبا اواخرش بودم که کامپیوترم با آنکه هم به برق وصل بود و هم باتری دارد، ناگهان خاموش شد. امیدوارم دیگر این اتفاق نیفتد، چون اصلا آمادگی این را که ۱۰ میلیون تومان پول بیزبان را برای یک کامپیوتر جدید بدهم ندارم…