مثال مشهوری است که میگویند کسی در روزنامه آگهی چاپ کرده بود که با پرداخت مثلاً ۱۰ دلار، راز پولدار شدن را در اختیار شما قرار میدهد. پولدار شدن (یا دقیقتر، رسیدن به فراغت مالی یا استقلال مالی) هم بعید است آرزوی یک انسان سالم نباشد. این شد که هزاران نفر ده دلارها را دادند به انتظار راز و فرمول جادویی ثروتمند شدن. طرف هم که پولها را به جیب زد، گفت یک راهش همین است که من انجام دادم!
حالا در عصر اینترنت میشود خیلی بیشتر از گذشته از طریق راههای نامعقول (که با «نادرست» فرق دارد) صاحب پول شد. و به نظر من اگر کسی هوشمند باشد و از این باگها یا سوراخها یا روشهای نو استفاده کند، میتواند با جهش ژنتیکی پولدار شود. یعنی اینکه لازم نیست یک عمر صبر کند و پول روی پول بگذارد و از هزینهها بکاهد تا روزی به دارایی مالی برسد. البته راههای توصیهشده و درست برای پولدار شدن همین است و استفاده از باگها و جهشهای ژنتیکی، به خاطر ماهیت یگانهشان یا درستتر، یکبارمصرفشان، نمیتواند فراگیر باشد. اما اگر کسی بتواند از یکی از آنها استفاده کند، به شرط بلد بودن استفاده از پول و داشتن مدیریت مالی صحیح، میتواند در ادامه عمر راحتتر و آسودهتر و مرفهتر زندگی کند که به نظر من یکی از پایههای بهره بردن از زندگی به تمامی و شکوفا کردن استعداهای بالقوه است.
رودهدرازی را بس کنم و علت این پست را با شما سهیم شوم که مطلبی جالب در شمارهٔ جدید مجلهٔ دانشنامه بود:
پینوشت:
از شخصی پرسیدند چگونه پولدار شدی؟ گفت یک بارِ میوه خریدم . آن را با کمی سود فروختم، همین کار را مدام ادامه دادم… و ناگهان عمویم از دنیا رفت و ثروتش به من رسید! نکته: راههای رسیدن به پول فراوان است، چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید
حکمت اخلاقی ۱: به نظر من و البته طبق تجربه، پول یک چیز است و برکت پول یک چیز دیگر. گاهی پولی با مقدار کم، برکت فراوانی دارد و بالعکس. هر موفقیتی را با قدر مطلقِ پول سنجیدن، خطایی است بزرگ.
حکمت اخلاقی ۲: پولی که به دست آدمها میرسد و مخصوصاً برکت پول، بسته به بزرگی دل آنهاست. حساب و کتاب این جهان هرگز بر مبنای دو دو تا مساوی چهار تا نچرخیده است.
حکمت اخلاقی ۳: یکی از بزرگترین خدمتهایی که یک انسان به خودش، خانوادهاش و جامعهاش میتواند بکند، این است که در راه رسیدن به فراغت مالی بکوشد. البته تجربه نشان داده که پیشتر از آن، شخص باید به یک نوع آزادگی شخصیتی و البته تعریفی درست از استقلال مالی و فراغت مالی رسیده باشد وگرنه اگر امروز بردهٔ n میلیون تومان باشد، فردا بردهٔ n میلیارد تومان خواهد بود. یکی از جنبههای انسان آزاده را به نظرم این شعر مولانا بیان میکند: «بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنم/ وین چرخِ مردمخوارا را، چنگال و دندان بشکنم!»
حکمت اخلاقی ۴: تصویری که رسانهها از آدمهای پولدار و مفهوم پولداری نشان میدهند، کاملاً دستکاریشده و غیرواقعی است. اگر زمانی خواستید تصویری واقعیتر از ثروتمندی داشته باشید، کتاب «همسایهٔ میلیونر من» را که بر مبنای تحقیقی در آمریکا نوشته شده، بخوانید.