nasraa نوشته است:[نمایش]بعضی وقتها به سرم می زند که همه مشکلات خارج رفتن از قبیل تنهایی و دوری و افسردگی و پیش آمدن دوگانگی برای فرزند و .....را تحمل کنم ولی در عوض به جاهایی بروم که اینقدر کارهای مسخره و تکراری که برای خیلی ها سرگرم کننده و جذاب هست را نبینم.
مثل همین عروسیها که همشون هم بجای ناهار در شب برای شام برگزار میشود و با آن موزیک های کر کننده شان.
مثل سیستم ویندوز در محیط کار
- سر و صدای کامیونها و ساخت و ساز در نیمه شب
-آدمهایی که اتومبیلهای گران دارند و راهنما زدن بلد نیستند.
-آدمهایی که فکر میکنند طبیعت مساوی کباب خوردن و رقصیدن است.
-ندید بدید های کروز کنترل که نمی دانند اتوموبیل های آمریکایی ۵۰ سال پیش آنرا داشتند. و اگر جلوی ماشین آنها سرعتت بشود ۱۱۹ هی چراغ میدهند.
اینا که خوباشه !!!
اصل رو ول کردی رفتی سراغ فرع
۱ - بی ثباتی و گرانی سرسام آور (امروز میخوابی فردا که بلند شدی قیمت ها دو برابر بالا رفته !!! - و بدبختی اینجاست که هر روز همینطوریه)
۲ - شلوغی و ترافیک بیش از حد و اندازه (نزدیک ده میلیون نفر چپونده شدند تو تهرانی که ظرفیتش حداکثر پنج میلیونه !!!)
۳ - آلودگی بیش از حد هوا (اگه تا چهل سالگی عمر کنیم شانس آوردیم)
۴ - بی قانونی (یارو رفته از خارج هشتاد تا ماشین وارد ایران کرده نزدیک شصت و چهار میلیارد تومان فقط سود کرده !!!!!!!)
۵ - اینترنت افتضاح (گران ، کند ، همیشه قطع ، و همه جا فیلتر)
۶ - بد بختی (یارو سرطان داره هر آمپولی که میزنه سه میلیون تومان پولشه !!!!!!!!) (خودم چند روز پیش رفتم داروخانه سی تا قرص Lyrica گرفتم شد صد و بیست هزار تومن یعنی هر قرص چهار هزار تومن - بخاطر اینکه خارجیه و تحریم هستیم)
۷ - و ......................
اینقدر مشکلات زیاده که تمومی نداره