بنده هم این موضوع را نمیفهمم که چرا باید کسی به جای بنگاه اقتصادی، سازمان خیریه تأسیس کند؟ به نظرم اگر کسی دوست داشته باشد سازمانی را برای سودآوری اقتصادی بسازد، محق است ساز و کارش را خودش تعیین کند. این وسط قانون تعیین میکند او باید متقابلاً چه حقوقی (مثل بیمه) را برای کارمندانش در نظر بگیرد. این که شیوهی مدیریتی او چیست، به خودش و کسانی که برایش کار میکنند برمیگردد.
اما یک موضوعی سلیقهایست که احتمالاً منظور عبدل بوده است. از این نظر، بله بنده هم زیاد از محیطهای پرجبروت و دیکتاتورمنش خوشم نمیآید. بنده هم گرچه روز و شب به تمام دوستانم اصرار میکنم لپتاپشان را دور بیندازند و یک کامپیوتر واقعی (مک بوک
) بخرند، اما با این حسی که بر محصولات اپل حاکم است و من اسمش را میگذارم اشرافیت انگلیسی، چندان حال نمیکنم. به نظرم میرسد اپل برای تولید هر محصولش با تبختر و رخوت زیادی برخورد میکند برای همین گاهی برخی بدیهیات را در این محصولات نمیبینی (یادم هست آیفونها بلوتوث نداشتند الآنش را نمیدانم) این برخورد خصوصاً برای ما جهان سومیها که انگار هیچ وقت داخل آدم حساب نشدهایم برخورندهتر هم میشود.
ولی اینها همه هیچ از قدرت و شفافیت مک و محصولاتش کم نمیکند. من که تصمیم دارم کماکان از این بِرَند با لذت استفاده کنم البته فقط تا زمانی که جایگزین مناسبتری برایش نداشته باشم.