نمیدونم چرا این رو اینجا مینویسم؛ شاید هم باید اینجا مینوشتم:
viewtopic.php?f=16&t=2351&start=45•••
این سایت رو احتمالا میشناسید!؟ و اگه نه! فکر کنم برای اکثر دوستان اینجا احساس همزاد پنداری ایجاد کنه…
http://clientsfromhell.net سایتیه که افرادی که تو زمینههای خلاقه کار میکنن، خاطراتشون رو از مشتریهای جهنمیشون به اشتراک میذارن…
•••
من هم البته از این قبیل تجربیات زیاد دارم، ولی این آخری که تو این چند روز تجربه کردم شاهکار بود (ببخشید که طولانیه ولی فکرکنم سرگرم کننده باشه
) :
هفته پیش افتتاحیه نمایشگاه مشترک عکس من و یکی از دوستان بود؛ این نمایشگاه در یک موسسه به اصطلاح «علمی-فرهنگی-…» و در کنار یک سری برنامه های دیگه برگزار میشد و با توجه به موضوع عکسها، به عنوان یه حرکت فرهنگی در کارنامه کاری اونا قرار میگرفت و به همین خاطر بخشی از هزینههای اون رو هم خودشون به عهده گرفتن که تا اینجای کار جای تشکر داره…
روز افتتاح دوربینم رو همراه داشتم و از نمایشگاه خودمون و بقیه برنامههایی که برگزار شد، تعدادی عکس گرفتم. البته عکاس روابط عمومی اونها هم حضور داشت و تعداد زیادی عکس هم گرفت.
اما داستان از اینجا شروع شد که در زمان استراحت، آقای عکاس که نمیدونست نمایشگاه به کارهای من مربوط میشه من رو صدا کرد و عکسهام رو دید و کلی ایراد بنی اسرائیلی گرفت: از اینکه چرا اینقدر کم عکس گرفتی تا اینکه چرا «اینطوری» عکس گرفتی و سعی کن مثل من «اینجوری» عکس بگیری و این حرفها! ( کلمات اینجوری و اینطوری رو من برای خلاصه سازی، جایگزین حرفهاشون نکردم خود ایشون این کلمات رو گفتن!!!) من هم صرف احترام به ایشون، خودم رو معرفی کردم و گفتم همونطور که میبینید، زمینه کاری من فرق میکنه و تبحری تو عکاسی خبری ندارم.
پرده بعد: موقع خروج از اونجا، کسی که زحمت هماهنگی های نمایشگاه رو کشیده بود، ازم خواست عکس هایی رو که گرفتم به اونها هم بدم تا در سایت سازمانشون بذارن؛ منم برای قدردانی از زحماتشون، اول وقت روز بعد، ده-دوازده تا از عکسهای بهتر رو که ویرایش هم شده بود، با سایز اصلی و بدون واترمارک در اختیار ایشون گذاشتم.
پرده سوم: دیروز بعد از یک روز کار طولانی و با خستگی زیاد تصمیم گرفتم گشتی تو اینترنت بزنم و اتفاقا به این فکر افتادم که سایت اونها رو هم ببینم… و در کمال تعجب، در گزارش تصویری که کار شده بود ۹ عکس وجود داشت که چهار تای اون، کارهای من بود با کیفیت افتضاح! و البته روی همه واتر مارک خورده بود که «عکاس: آقای فلانی» یعنی همون عکاس روابط عمومی!!!
خوب این یه «دزدی آشکار» بود از کسی که اصلا من رو به عنوان عکاس قبول نداشت؛ اما من تصمیم گرفتم که از طریق همون بنده خدایی که عکسها رو بهش داده بودم پیگیری کنم تا اگه بشه دوستانه موضوع رو حل و فصل کنیم. بنابراین صبح امروز پیش ایشون رفتم و گفتم که یه اتفاق زشتی افتاده و بعد ماجرا رو شرح دادم و تهدید کردم که ازشون شکایت میکنم؛ ایشون به راست یا محض دلجویی، گفت که کارهای من بهتر از کار های عکاس خودشون بوده و به همین خاطر خودش این مجموعه رو انتخاب کرده و به مسئول سایت تحویل داده و شاید چون اونا خبر نداشتن که عکاس دیگه ای هم بوده، به اشتباه این واترمارک رو زدن! منم ازش خواستم که یه فلش بهم بده تا دوباره عکس ها رو با کیفیت بهتر و با امضا و واترمارک خودم بهش بدم تا جایگزین کنن. ایشون هم همون فلشی رو که باهاش عکس ها رو به قول خودش به سایت داده بود بهم داد تا نشون بده که ماجرا واقعا همونطور بوده.
اما ماجرا جالبتر شد! چون زمان ویرایش شدن عکس ها (احتمالا برای تغییر سایز و اضافه کردن واترمارک) در مورد عکس های خودشون قبل از وقتی بود که من عکس ها رو داده بودم و برای عکس های من چند ساعت بعد از اون! و زمان کپی شدن عکس ها روی فلش (احتمالا برای تحویل به سایت!؟) هم برای همه عکسها همزمان و چند دقیقه بعد از ویرایش شده عکس های من بود… و این نشون میداد که اولا واترمارک قبل از تحویل به سایت اعمال شده و ثانیا با توجه به تفاوت زمانی، مشخص بوده که اینا مبدا این عکس ها شخص دیگهای بوده و احتمال اشتباه خیلی کم بوده.
با اینحال و ضمن اینکه همین موضوع رو به این دوستمون گفتم، باز هم فرض رو بر سوتفاهم گذاشتم و البته تهدید کردم که اگر عکس ها اصلاح نشه، نمایشگاه خودم رو که قرار بود تا چند هفته دیگه برقرار باشه، جمع میکنم و شرح کامل ماجرا رو هم با ذکر نام اون موسسه و شخص عکاس، تو سایتهای مرتبط با عکاسی و سایر انجمن هایی که عضو هستم عنوان میکنم. ایشون هم دوباره اطمینان داد که اشتباه شده و موضوع رو، برای رفع مشکل، تا ظهر امروز پیگیری میکنه.
پرده آخر: بعد از ظهر امروز، از روابط عمومی با من تماس گرفتن و گفتن که ما چون ساختار خبرگزاری نداریم، معمولا واترمارک نمیزنیم برامون مهم نیست که از عکسهامون استفاده بشه و این یکی دو خبر اخیر رو هم به اصرار مدیرمون واترمارک زدیم و شما هم زیادی حساس شدی. من جواب دادم که منم این موضوع رو میدونم و برای همین واترمارک نذاشتم و الان هم حرفی ندارم و اگه عکس با واترمارک امضای خودم یا حتی با هر شرایطی بجز «اسم شخص دیگه به عنوان عکاس» در سایت قرار داده بشه، اعتراضی ندارم و عذرخواهی رسمی هم نمیخوام.
و جواب ایشون این بود که: این عکس ها همچین چیز جالب و «مال»ی هم نیست که اینقدر بیخودی حساسیت نشون میدی!!!؟
و من که تا به حال اینقدر و اونم از جانب یه «دزد!» بهم توهین نشده بود باز هم با احترام کامل ازشون خواهش کردم که کارهای بی ارزش من رو از روی سایتشون بردارن.
و البته چند ساعت بعد سه تا از عکسهای من و یکی از عکسهای خودشون رو از سایت پاک کردن!!!
•••
تصمیم دارم فردا با اون دوستی که رابط من بود صحبت کنم و بگم که به احترام این ماه، از حق خودم گذشتم؛ ولی بعد از پایان این نمایشگاه، دیگه هیچ کمکی به اون موسسه که تا الان چندین میلیون تومان براشون کار رایگان انجام دادم، نخواهم کرد.
•••
شما اگه به جای من بودید چطور رفتار میکردید.